همه ی ما از گذشته تا به امروز شاهد تغییرات چشمگیری در همه ی ابعاد زندگی بوده و آن ها را لمس کرده ایم. هیچ یک از ما شبیه بیست سال پیش لباس نمی پوشیم، فکر نمی کنیم و حتی شکل و آداب معاشرت هایمان نیز تغییر کرده است. همه ی این تغییرات دارای نقطه ی آغازی هستند و از یک جایی از تاریخ شروع شده اند.
یکی از مسائلی که امروزه بسیار با آن مواجهیم، محبوبیت فست فود ها در میان مردم است؛ از ساندویچ های مختلف گرفته تا پیتزا و همبرگر، هر کدام طرفداران خاص خودشان را دارند و به قسمتی از زنجیره غذایی ایرانیان تبدیل شده اند. در خیابان های هر شهری که قدم می زنیم تعداد زیادی از این رستوران ها را می بینیم که مملو از جمعیت هستند.
ورود سوسیس و کالباس
تهیه کالباس به شکل دستى و سنتى از دوران بسیار قدیم در یونان و سپس روم و اروپاى قرون وسطى و جدید رواج داشت اما چینی ها و هندی ها با سیر و نمک و انواع چاشنى ها، طعم دیگری به آن بخشیدند. پس از انقلاب کمونیستى در شوروی در سال 1917 عده زیادى از ارمنیان روسیه و روس ها که مخالف انقلاب بودند به ایران آمدند. رهآورد این ساکنان تازه ی ایران، کالباس، سوسیس و ژامبون بود که از مواد غذایى مورد علاقه ی آن ها به شمار می رفت.
مهاجران در گیلان و مازندران و استرآباد و تهران مستقر شدند و تهیه کالباس و سوسیس و ژامبون را آغاز کردند. آرزومان و میکاییلیان دو تن از ارمنیان مهاجر بودند که اقدام به تاسیس کارگاه هایی در این زمینه در گیلان و تهران نمودند و تولید کالباس و سوسیس و ژامبون را انجام دادند.
اروپاییان مقیم تهران که این مواد گوشتى را به صورت کنسروهایی که از اروپا می آمد، مصرف می کردند، به این تولیدات توجه نشان دادند و به زودی کارگاه های این دو ارمنی به کارخانه هایی بزرگ تبدیل شد. آوازه ی کالباس وسوسیس و ژامبون ایران به حدی رسید که در جنگ جهانى دوم پس از اشغال ایران، انگلیسى ها طى نامهای درخواست موافقت با صدور چند تُن کالباس و سوسیس ایران به خارج از ایران شدند تا نیاز سربازان انگلیسى در آفریقا و خاور نزدیک را برطرف کنند.
ورود ساندویچ به ایران
در دوران جنگ جهانی دوم و پس از آن، اولین ساندویچ فروش ها در تهران آغاز به کار کردند و سپس در طول ۱۰ سال در شهرستان ها نیز مغازه هایی این چنینی افتتاح شد. محبوبیت این غذای تازه وارد به حدی رسید که در حدود سال های دهه ۴۰ تعداد کارگران ساندویچ فروشى ها تنها در شهرستان رشت به ۱۶۰۰۰ نفر می رسید.
نخستین بار در خیابان استانبول یا استامبول تهران بود که چند مغازه ماهی و ماهی دودی و لولههاى کالباس اقدام به عرضه ی ساندویچ نمودند. نان بولکا، خیارشور حلبى تبریز، کمى کره که نان را به آن آغشته می کردند و چند برگ جعفرى تازه خرد شده، بخشی از این ساندویچ را تشکیل می داد که قیمت آن دانهای پنج قِران بود. یکی از این مغازه ها، خزر نام داشت که پس از چهار راه فردوسى-استانبول-نادرى و در پاساژى واقع شده بود و پس از مدتی رستورانی در طبقه ی زیرین آن افتتاح گردید.
در این رستوران تازه تاسیس غذاهایی همچون سوسیس سرخ کرده، مغز گوسفند، کتلت، ماهى ازون برون و شیر ماهى ارائه می شد که در کنار هر یک پوره ی سیب زمینی می گذاشتند و روى غذا و سیب زمینى نیز سس گوجه فرنگى یا کچاپ می ریختند. هر پرس غذا در این رستوران شش قِران بود که بعدها به 12 ریال و در دهه چهل به 18 ریال رسید.
در سال های نخستین، بسیاری از افراد که همچنان طرفدار کباب و چلوخورشت بودند، با ساندویچی ها کنار نیامدند و ورود به آن ها را کسر شأن می دانستند. رفتن به ساندویچی برای این افراد نوعی بی آبرویی تلقی می شد و روی خوشی نداشت. اما این مردم نیز کم کم با این تغییر کنار آمدند و به یکی از طرفداران ساندویچ تبدیل شدند.
در دهه های ۱۳۲۵ تا ۱۳۵۵ ساندویچ فروشی که در ابتدای خیابان لالهزار نو، جنب سینما متروپل قرار داشت، بسیار مشهور بود و ساندویچ های کالباس آن از نظر طعم و مرغوبیت نظیر نداشتند. این ساندیچفروشی اختیاری نام داشت و دو برادر ارمنی اداره ی آن را بر عهده داشتند.از سال ۱۳۳۲ به بعد، ساندویچ فروشی ها در تهران علاوه بر کالباس و سوسیس و ژامبون، ساندویچ هایی مناسب ذائقه ی ایرانی مانند کتلت، استیک، سالاد اولویه، مغز، مرغ، تغممرغ و کوکوسبزی نیز ارائه می نمودند.در دهه ی ۱۳۴۰ در بلوار الیزابت دوم (بلوار کشاورز امروزی)، یک ساندویچ فروشى بزرگ به نام ۴۴۴ وجود داشت که نام فروشنده خوش اخلاق آن را کسی نمی دانست و او را علی آقا 444 می خواندند.
على آقا و آقا داوود دو برادر موفق در ساندویچ فروشی بودند که هیچ وقت نام خانوادگیشان معلوم نشد. سالها عده زیادی به مغازه ۴۴۴ می رفتند و ساندویچ ۴۴۴ می خوردند تا اینکه على آقا فروشگاهى مستقل در سه راه تخت جمشید (طالقانى امروزی) افتتاح کرد و کارش حسابی گرفت. ساندویچ سالاد الویه، مغز و زبان، کتلت، کالباس، سوسیس و نیز لوبیا پخته پر از پیاز داغ و انواع چاشنى های این برادران در سال های دهه ۱۳۵۰ شهرت زیادی در تهران یافته بود. علی آقا در جوانى مُرد و بعد از او مغازهاش از هم پاشید و دیگر کسی نتوانست طعم خوشمزه ی آن ساندویچ ها را بچشد.